«عارف»، سوژه جدید حذف درون حزبی اصلاح طلبان-راهبرد معاصر
علم‌الهدی: اول باید دین مردم را مدیریت کنیم و بعد دنیای آنان را پیام توئیتری پزشکیان به السیسی خطیب نماز جمعه تهران: بسترسازان نابودی زیرساخت‌های سوریه پاسخگوی امت اسلامی باشند الحاق شناور‌های بسیار پیچیده و تسلیحات ویژه به نیروی دریایی ارتش فرمانده سپاه خراسان‌جنوبی: آخرین نفری که خط مقدم نبرد با تکفیری‌ها در سوریه را ترک کرد یک پاسدار بود /برای ارتش سوریه جهاد معنایی نداشت ادای احترام فرمانده کل سپاه پاسداران به مقام شهید سلیمانی لاریجانی: یکی از راهبرد‌های دشمن این است که القاء کند همه خسته هستند و نباید به مردم کاری داشت ساعت کاری دستگاه‌های اجرایی تا بهمن‌ماه تغییر کرد+ جزئیات نماینده مجلس: حتی فقیرترین کشور‌های آفریقایی هم این حد از کاهش ارزش پول را ندارند وزرای کار و دادگستری وارد شیراز شدند عملیات مشترک مرزبانان ایران و عراق در مقابله با سلاح‌های غیرمجاز پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی رئیس‌جمهور عازم قاهره شد رئیس‌جمهور فردا به مصر می‌رود تاجگردون: ۱۱ میلیارد دلار برای کالا‌های اساسی تخصیص یافت
اختلافات مقطعی برای همگرایی نهایی

«عارف»، سوژه جدید حذف درون حزبی اصلاح طلبان

تاریخ اثبات کرده که اصولاً اصلاح‌طلبان تحرکات رادیکال را بیشتر می‌پسندد. علاوه بر این که در خصوص ائتلاف با اصولگرایان میانه‌رو نتوانسته بدنه هواداران خود را حفظ کنند و دچار یک بی اعتمادی بزرگ در عرصه‌ی هواداری شده اند. خارج شدن از اصول حاکم بر این جریان تحفه‌ای بود که در کنش و واکنش های بین سال های 92 ال 94 پیش آمد.
سعید غلامی زارع‌زاده؛ کارشناس مسائل سیاسی
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۸ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۸ - 2019 August 23
کد خبر: ۱۹۹۹۹

به گزارش راهبرد معاصر؛ اگر سخنان اخیر دبیر کل حزب کارگزارن سازندگی را نیز نادیده بگیریم، اختلاف در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان ریشه های عمیق تری دارد. تا جایی که عبدالله ناصری و محمدرضا خاتمی جزء آن دسته از اعضایی بودند که رهبری عارف بر این شورا را برنتافتند و از آن خارج شدند. به همین دلیل از گردونه تصمیم‌گیری ها و سیاستگذاری‌های اصلاح طلبان جدا شدند. از این روی اختلافات دامنه‌دار امروز ریشه در سال‌های ابتدایین شکل‌گیری این شورا داشته و سخنان اعضای حزب کارگزاران، تنها خبر از یک «پروژه حذف درون حزبی» در جهت حذف نیروی میانه‌روی خود یعنی عارف را دارند.

 

کارگزاران چه می‌خواهند؟

تاریخ اثبات کرده که اصولاً اصلاح‌طلبان تحرکات رادیکال را بیشتر می‌پسندد. علاوه بر این که در خصوص ائتلاف با اصولگرایان میانه‌رو نتوانسته بدنه هواداران خود را حفظ کنند و دچار یک بی اعتمادی بزرگ در عرصه‌ی هواداری شده اند. خارج شدن از اصول حاکم بر این جریان تحفه‌ای بود که در کنش و واکنش های بین سال های 92 الی 94 پیش آمد. نخستین انتقادهای صریح نسبت به عملکرد جریان عارف در اصلاح طلبان را حزب کارگزاران رسانه ای کرد. در این مورد دبیر کل این حزب از فاصله گرفتن نسبت به قیومت برخی افراد در اصلاح طلبان خبر داد. بعد از آن هم یکی دیگر از اعضای کارگزاران یعنی قوچانی، روزنامه نگار قدیمی اصلاح طلبان با صراحت بیشتری سخن از فاصله گرفتن اصلاح طلبان از نیروهای معتدل و به قول او قدرت طلبی چون عارف را منتشر کرد. به طور مثال در یکی از نخستین تقابل های لفظی این دوگروه، قوچانی گفت: «پیروزی های نسبی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس دهم و شوراهای شهر بر تکبر سیاسی برخی اصلاح طلبان افزوده است و متاسفانه ساز نامیمون رادیکالیسم دوباره کوک شده است. نتیجه این تکبر سیاسی بدون شک شکست است. در دامن زدن به این تکبر می توان رد پای رسانه های خارجی را به خوبی دید.گروهی از اصلاح طلبان سابق که جلای وطن کرده و دور کاری سیاسی می کنند آواری از مطالبات و خرواری از انتظارات را بر سر دولت دوازدهم می ریزند».

 

در جای دیگر نیز او می نویسد: «روحانی به خوبی اهمیت نقش علی لاریجانی در رای اعتماد بالا به دولت دوازدهم را می داند. در حالی که محمد رضا عارف نتوانست برای یک وزیر اصلاح طلب همشهری خویش رای جمع کند». با این وجود ابوالفضل سروش از نزدیکان عارف در پاسخ به اعضای کارگزاران صراحتاً می گوید: «برخی که مدت هاست سودسیاسی شان را از دخل انتخاباتی اصلاحات می خورند می گویند همه اعتراض‌ها به اصلاح‌طلبان به خاطر عملکرد عارف است! یاد آمار نظرسنجی هایشان در انتخابات ٩٢ برای اقناع خاتمی به حمایت از روحانی و انصراف عارف افتادم که بعدها مشخص شد ساختگی بود».

 

این در حالی بود که به جز کارگزاران اعضای مؤثر حزب اتحاد ملت نیز نسبت به عملکرد انتقادهای فراوانی داشتند. سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات، نیز به تازگی با انتقاد از آنچه که او عدم مدیریت یکپارچه رئیس فراکسیون نام برده است به عارف تاخته و تلویحاً او را فردی منفعل خوانده است.

 

چرا عارف؟

عارف دیگر آن قربانی محبوب انتخابات 1392 نیست، به اعتقاد اکثر چهره های اصلاح طلب او غنیمت های خود را از دو انتخابات شوراها و مجلس جمع کرده و پس از افتضاح «ژن خوب» و نیز حذف مطهری از کرسی نایب رئیسی مجلس دیگر حرفی برای گفتن ندارد. به طور مثال علی‌محمد نمازی از دیگر اعضای کارگزاران می‌گوید: «آقای عارف از یک اوج محبوبیت به وضعیت کنونی رسیده است. ایشان در سال 92 پس از اینکه به‌توصیه بزرگان جریان اصلاحات به‌نفع آقای روحانی از کاندیداتوری انصراف داد، از محبوبیت زیادی نزد اصلاح‌طلبان برخوردار شد. همین مسئله نیز موجب شد که در اوج محبوبیت ریاست شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به او واگذار شود. ولی عملکرد غیر قابل دفاع فراکسیون امید مجلس با ریاست ایشان و متعاقب آن عملکرد ضعیف شورای سیاست‌گذاری در سالهای اخیر موجب شده تا ایشان به‌سمت تأسیس یک جبهه حرکت کند که من فکر نمی‌کنم چنین کاری مورد استقبال گروه‌های مختلف جریان اصلاحات قرار گیرد».

 

اما تحلیل مهم دیگری که نشان می دهد چرا اکثریت اصلاح طلبان نسبت به عارف جبهه گرفته اند، تنها موضوع کم‌کاری و یا منفعل بودن او نیست. سخنان تازه (اگرچه عمیقا کهنه) حجاریان در مقالات اخیر خود نشان می‌دهد که تصمیم اصلاح طلبان بر محور یک چرخش رادیکال با کد «انتخابات مشروط / مشارکت مشروط» است. از این روی وجود مهره‌هایی چون عارف و در سطحی دیگر رهامی و یا منتجب نیا باعث ایجاد خلل در این چرخش می‌شوند. به طور مثال حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران در مصاحبه با ایرنا می گوید: «شخصا فکر می‌کنم که اگر ظرفیت‌های تکنوکراتیک (فن‌سالاری) سیاسی را بتوانیم بسیج و وارد انتخابات کنیم یعنی شخصیت‌های موثر فن‌سالار و سیاست‌دان را برای حضور در انتخابات قانع کنیم هم می‌توانیم پیروز شویم و هم کارآمدی مجلس را افزایش دهیم. اگر قرار باشد روزی نیرو‌های رادیکال را به صحنه بیاوریم می‌توانیم از آقایان صفایی فراهانی، حجاریان، علوی‌تبار و عبدالله نوری استفاده کنیم و اگر قرار شد محافظه‌کاران را بیاوریم امثال عارف را می‌توانیم به کار بگیریم».

 

اصلاح طلبان از سویی نمی‌توانند برای آن بخش بدنه‌ی رادیکال خود توجیه مناسبی برای حضور عارف در عرصه تصمیم‌گیری‌های اصلاح طلبی در نظر بگیرند و دوم آنکه آن‌ها در کف مطالبات خود در خصوص «ارتباط با حاکمیت» علاقه‌مند بوده تا شخص کاراتری چون اسحاق جهانگیری بر این کرسی نشسته تا عارف؛ معاون اول فعلی دولت، مهره‌ای است که هم روزگارانی در میان کارگزاران سازندگی جزء چهره‌های قابل اعتماد، شناخته شده و هم جزء مقبولان رئیس دولت اصلاحات است. از این روی تحرکات عارف برای اصلاح طلبان به نوعی «نیاز او به قدرت طلبی و فدا کردن اصلاح طلبان در میانه‌ی این هدف» تعبیر شده است.

 

چه خواهد شد؟

واهمه‌ی اصلاح طلبان از حضور انفرادی عارف در عرصه سیاست و البته نام بردن از اصلاح طلبی آنقدر پرهزینه و ناگوار بوده که از روزها و ماه های قبل نسبت به هر اقدام مفید یا غیرمفید عارف، مواضع تند و سلبی را اتخاذ می‌کنند. اهمیت انتخابات ریاست جمهوری 1400 برای اصلاح طلبان به قدری حیاتی است که آن ها از هم اکنون در تلاش هستند تا تجربیات تلخ خود در انتخابات 1384  و حضور متکثر تنی چند از فعالان و سیاستمداران اصلاح طلب را تکرار نکنند. حال که آنان در سودای جدیدی چون «رفراندوم» به سر می‌برند نیز حیات سیاسی عارف می‎تواند معضلی در تحقق اهداف حقوقی رئیس جمهوری در برابر طرح همه‌پرسی در مجلس باشد. روزهای پایانی مجلس دهم و تحقق نیافتن برخی اهداف رادیکال اصلاح طلبان، خبر می دهد که آنان نمی‌خواهند تجربه تلخ عارف را مجدداً در دو انتخاب پیش رو، بالاخص انتخابات 1400 تکرار کنند، لذا از سال‌ها قبل از تحقق برخی رویاهایشان سعی خواهند کرد تا نیروهای میانه‌رو و به قول خود مقصر در وضعیت امروزشان را زودتر از دایره تصمیم گیری، سیاستگذاری و اجرا حذف نمایند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار